سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زخم خورده

خواب.....

 

رویا

چه خوابایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم

کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم

چه خوابایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم

کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم

تو این روزا نمی دونی با عشق تو کجا میرم

چه آسون دل به تو بستم منی که سخت می گیرم

به همه می خندی با همه دست میدی

دستتو می گیرم دستمو پس میدی

اما دوست دارم اما دوست دارم

دستشو می گیری عشق دوم میشم

اما دوست دارم اما دوست دارم

چه خوابایی برا دیدم چه رنگی زدی دنیامو

تو چشمای تو می دیدم تموم آرزوهامو

به همه می خندی با همه دست میدی

دستتو می گیرم دستمو پس میدی

اما دوست دارم اما دوست دارم

دستشو می گیری عشق دوم میشم

اما دوست دارم اما دوست دارم 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - یکشنبه 91/10/18 ساعت 12:23 صبح توسط قلب زخم خورده | نظر

انتظار.....

 

انتظار

 

 
 همه یهویی خوبن :
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سورپرایز کردن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن!!!



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 ساعت 10:52 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

تنهایی......

دوستی



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 ساعت 10:45 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

عشق بی رحم....

 

بی رحمی

تقدیم به او که بی رحمانه نگاهش را از من گرفت تا نگاهش را با نگاه دیگری درآمیزد..................... 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 ساعت 10:42 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

نفرین به من.....

تنهایی



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 ساعت 10:31 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

وصیت نامه ی عشق

 

قلب

 
              

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/10/17 ساعت 10:27 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

سکـــــــــــــوت

 

به احترام زخمهایت سکوت کن ؛ سکوت تنها صدای بی صدایی که خداوند میشنود ...

 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 91/9/21 ساعت 12:17 صبح توسط قلب زخم خورده | نظر

بــــــغــــــــــــض

 

 

 
باید فراموشت کنم، چندیست تمرین میکنم، من میتوانم میشود، آرام تلقین میکنم.

کم کم ز یادم میبری، کم کم زیادم میروی، این روزگار و رسم اوست

این جمله را با تلخیش صد بار تمرین میکنم !





+ نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 91/9/21 ساعت 12:4 صبح توسط قلب زخم خورده | نظر

سلام بر حسین تشنه لب

 

 

ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام
در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام
پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام
ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام
نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام
من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام
بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام
 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/8/26 ساعت 10:24 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

بخدا که برام یه دونه ای...........

 

عشق

تو بخواب نازنینم
به جان تمام دلواپسی هایم قسم
که لحظه ای دیده بر هم ننهم
و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم
قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود
تو بخواب نازنینم
شب به خیر … 



+ نوشته شده در یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/8 ساعت 9:6 عصر توسط قلب زخم خورده | نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>